+ دیروز خبر مرگشون کلاس آنلاین فیزیک گذاشتن و آقاهه که از قضا ازش متنفرم بعد اینکه با بدبختی به سایت کوفتیش وصل شدیم میگه ریاضیا ۴۰ دیقه دیگه بیان الان تجربیا بیان، بعد ریاضیا بیان ۴۰ دیقه بمونن، بعد دوباره تجربیا بیان. و این تو چه وضعیتی بود؟ وضعیتی که کلاس مسخرشون از ساعت چهار به شیش منتقل شد و ارتباط تازه ساعت ۷ اوکی شد و فاااااااااک خب منم کامپیوترو خاموش کردم. من مگه اسکل شماهام؟ همین جوری سر کلاسش هیچی نمی فهمم دیگه اونجوری مث غاز از تو صفحه کامپیوتر نگام کنه دیگه هیچی رسما ً احتمالا انقد بخندم که همون معلومات اندک فیزیکمم فراموش کنم‌.

+ و خب حالا می رسیم به صبح دل انگیز جمعه! شاید باورتون نشه ولی گزینه ۲ هم ما رو اسکل فرض کرد و خب انقد احمق و بیشعورن که نمیدونن وقتی سایت گنجایش بازدید ۱۳ ، ۱۴ هزار نفرو نداره غلط میکنی آزمون آنلاین برگزار میکنی که دقیقا همون ۱۳ ، ۱۴ هزار نفرو اسکل کنی و زل بزنن به اون فاکینگ لودینگ رو صفحه سفید؟ برو بمیر بابا.

+ الانم معلم دینی تدریس دینیشو برامون تو کانال گذاشته و عزیز دلم بشین تا من دانلود کنم و گوش بدم بشین! 

+ درست حدس زدید یه لگد دیگه توی کیس کامپیوتر پرتاب شد، خاموش شد، کپه مرگ گذاشته شد و با صدای جیغ و داد و جارو برقی بیدار شدم. سیریسلی خووووونهههه تکووووونی این وسسسسسط ااااااالاااااان؟ 

+ یه چیز فی زیر تختا هست اونو در آوردن، گذاشتن بیرون که اتاقو تمیز کنن، و اون چیز فی که اندازه یه تخت دو نفره ست رو گذاشتن دقیقا دم در اتاق من. و درست حدس زدید من اینجا در حالیکه دارم گرد و خاک میخورم حبس شدم! 

+ حقیقت اینه که دوست دارم یه صفحه فقط فحش بنویسم، ولی خب می دونین بجا اینکه کلی به ذهنم فشار بیارم برا به یاد آوردن اون همه فحش، میرم تو فولدر آهنگای خز و صداشو تا ته زیاد میکنم و خب گور بابات دنیا. (البته تا زمانی که اون چیز تختو بردارن و حبسم تامام شه)

+ حبسم که تموم شد میرم زیر آب سرد سرد سرد، اگه سکته نکردم برمیگردم و بعد یه صفحه فحش مینویسم و یه عالمه جیغ میزنم و بعدشم سعی میکنم آزمون لعنتی رو بدم.

+ تو یه عالمه کانال روزانه نویسی جوین بودم از همشون لفت دادم. انقد که زندگی همه داغونه! یکی کنکوری یکی داره طلاق میگیره یکی خونشون سوخته داره راجب جنازه ها حرف میزنه بقیه هم راجع به کرونا پزشکیشون گل کرده برا ما. خدایا واقعا بس نیست؟ بعضی وقتا واقعا حتی دوست ندارم بهت فکر کنم چون واقعا دلم نمیخواد باور کنم تو هستی و همه این چیزا رخ میده. تو هستی؟ [ایموجی خنده، یه عالمه] خلاصه که دلم میخواد همه چیو از گوشیم پاک کنم فقط آهنگام بمونه حالم از فضای تلگرام بهم داره میخوره. با هر پست قلبم میپاچه کف پام. دوباره لرزش دستام برگشته. خدایا این وسط پارکینسون نگرفته بودم که اونم دادی بهمون.

+ اون کمدین آمریکاییه میگه دستتونو بشورین فلان کنین بهمان کنین از معاون وزیر بهداشت ایران هم که کرونا داره دوری کنین :)))) 

+ دیدین وقتی دارین میترکین به خودتون میگین میرم ویدیو خنده دار میبینم خوب میشم؟ بعد میرید میبینید اگه احیانا یک درصد خندتون گرفت وسط خنده میزنین زیر گریه و به این فکر میکنین که چقد احمقین؟

+ وای همه این داستانای مسخره ادامه داره! دوباره باید به اون جدول بودجه بندی گزینه دو زل بزنم و با گفتن ما که به هیچکدوم نرسیدیم، با این مغز جلبکی خودم چطوری بخونم؟ این دو هفته وقت داره» کله م رو بکوبم به دیوار.

+ خلاصه ی زندگی و ت و ایران رو من فقط تو یه تیکه از آهنگ یاس پیدا کردم : می شکنیم همو، می رقصیم رو خرده شیشه ها» و قبل ارتباط دک، قبل استعداد سَد، قبل اعتماد شک، قبل احترام چک، قبل افتخار ننگ»!

+ الان دلم میخواد برم یه آل استار لی بخرم و بغلش کنم ولی یادم نبود خروج از خونه = کرونا = بدبخت شدیم = مرگ.

+ آقا یکی بیاد موهاشو بکشم. 

+ یه بار ری ری سر یه قضیه ای خیلی خیلی عصبی بود در حد خنده های هیستریک دستمو بهش دادم گفتم فشار بده. گفت نه و ماژیک وایت برد رو برداشت و واقعا خمش کرد! داشتم به سرنوشت دستم فکر میکردم. آی.

+ تو خونه تی پتوی بچگیای داداش بزرگمو پیدا کردیم، سفیده، گذاشته رو سرش میگه گیلیلیلیلیلی :| خدایا ما کرونا نگرفتیم ولی اسکلونا گرفتیم. بعد مث چادر میکشه رو دهنش ادا اقدس خانوما رو در میاره. حالا این وسط شی ژده من نمیدونم. 

+ من دلم میخواد تا ابد غر و جیغ بزنم و به خودم مربوطه دقیقا به خود خودم.

+ یه روز میرم مدرسه مونو نابود میکنم. از آجر به آجرش، سلول به سلول آدمای داخلش بیزارم. به عمق واژه بیزاری» توجه می نمویید؟

+ بکوب پاهاتو محکم روی زمین و باز بگو
اینجا تازه اول مسیره روی پات بمون
انتهای این مبارزه برد با ماست بجنب
 وقت نیست پاشو بگو من ادامه می دم.

+ الان دقیقا تو مرحله خم کردن ماژیک به سر می برم.

+ حبسم تموم شد؛ سام عَلِک، کامبیز هستم، دو ساله پاکم، زَت زیاد. قراره با خاطرات حبسم سرویس کنم (همونطور که پسرا با خاطرات سربازیشون)

+ شد ۲۲ تا به اضافه.

+ در باب به اضافه بیست و سوم بگم که میخواستم این نویدو بهتون بدم که میخوام یه کار بزرگ کنم. تصمیم دارم میز اتاقمو مرتب کنم و برج کتابی که روش بنا نهادمو ویران کنم تا از سقوط میزم پسِ کله پسر همسایه پایینیمون جلوگیری کنم. بالاخره تو زندگیم به یه آدم بیمزه که فکر کنه صداش مث رضا یزدانیه و با گیتارش راک بخونه و در حقیقت عربده بزنه و با اینکه فقط یک سال ازم بزرگتره و با کیفی که میره دانشگاه، منو با لباس مدرسه میبینه وقتی میگه عمویی کلاس چندمی؟» میخوام کوله م رو بکنم تو حلقش نیاز دارم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها