1. امروز صبح با کلی نشاط و شور و شادابی رفتم به مدیرمون برا اوللللین بار سلام کردم (اونم چون زل زده بود بهم) . بعد یه نگاه عمیقی به ابروهام کرد و گفت سلام عزیززززممممم.
این عزیزم خیلی معنا ها داشت. یکیش اینکه مثلا عزیزم دیگه از این گوجه ها نخور :))) یا مثلا منظورش این بوده که خیلی ایکبیری ای عزیزم. به هرحال من دیگه به کسی سلام نمی کنم -____-
2. فردا با نیلی اینا میریم بیرون و در "چی بپوشم" ترین حالت ممکنم :| چی بپوشم؟
3. خوش ب حال این دخترا که با موهای کوتاه خوشگلن. من اگه موهامو کوتاه کنم شبیه مارسلو میشم :((((
4. نیمکت من و ری ری چسبیده به دیوار، ری ری کنار دیوار میشینه و هی پا میشه و منم مجبورم هی پاشم -___- بعد دیدم ری ری یهو پاشد جییییییغ زدم ممممننن بللللندددد نمیشمممم. بعد دیدم کللللل کلاس رفتن تو سکوت. گویا معلم اومده بوده بچه ها پا شدن :))))
5. هنوز کادو نخریدم برا اون دوتا نفله :/
6. این روزایی که دیر تعطیل میشم و میرم کتابخونه، تمام مغز پغزم رگ به رگه.
درباره این سایت