1. به مهدیه میگم موهاتو چتری زدی شبیه ایناروس شدی.

میگه ایناروس کیه؟

میگم همونکه تو سریال حضرت سلیمان بود.

میگه حضرت یوسف :/ 

از این به بعد ایناروس صداش میکنم :))) بعد قرار شده اونم بگه بله سرورم؟ :))) بعد من بگم خواب دیدم هفت سال خشکسالیه هفت سال فراوانی. بعد زلیخا پیرهنمو پاره کنه برم زندان :))

عکس من و مهدیه

2. اقااااااا امروز مارمولک اومد تو کلاسمون ^~^ همه بچه ها رفته بودن رو نیمکتا :))) دبیر حسابانه هم خیلی قهرمانانه برش داشت بردش بیرون خیلی جنتلمنانه :))

3. رد دادم امروز. خب چرا تا ساعت 4 باید مدرسه باشیم؟ :( مو طلایی ازم پرسید سوال چندو داره حل میکنه؟ من گفتم سه و ده دیقه :/ مو طلایی هم تشنج کرد :)))

کیبورد گوشیم به جا مو طلایی هی "موز طلایی" رو پیشنهاد میکنه :))))

4. دوتا از بچه ها بهم گیر داده بودن معیارات چیه؟

منم گفتم یارو کارخونه پفیلاسازی داشته باشه. بعد چند ثانیه به هم خیره شدن بعد تشنج کردن :)))

بعد مثکه جریان این بوده که از دوست دختر یکی بدشون میومده و میخواستن بپروننش و میخواستن ببینن پسره با معیارای کی سازگاره. منم با جمله "باید کارخونه پفیلاسازی داشته باشه" تمام آرمان ها و اهدافشون رو نابود کردم. خب چیه پفیلا نمیتونه معیار باشه؟ -_______________- 

بعد رفتن برام پفیلا خریدن، دیدن ادرس کارخونه ش مشهده. بهم گفتن مشهد میری؟ 

خلاصه که تا فردا وقت دارم راجب اینکه با رئیس کارخونه پفیلا سازی مشهد ازدباج کنم یا نه فکر کنم. هولم نکنین فقط :)))


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها