1. تو اسانسور مدرسه گیر کردیم و کرک و پر نموند برامون. صبا زده بود زیر گریه ولی من از گریه ش خنده م گرفته بود قهقهه شیطانی سر میدادم بیشتر گریه میکرد، زنگ اسانسورو که زدم بیشتر گریه کرد :// از خنده مرررده بودم و زود خلاص شدیم ولی دیگه هرگز سوار آسانسور مدرسه نمیشم :|
ولی واقعا پله ها افتضاحن من همیشه زانوهام خالی می کنه و پخش زمین میشم رو پله ها، ببینم اخر سال ام اس میگیرم یا نه :/
2. صبح ساعت 5 صبح پا شدم فقط برا اینکه لباس مدرسمو اتو کنم :| #زن_زندگی
بعد غذای صبا نمیدونستم قورمه سبزیه، ظرفش تو دستم چپه شد تمااااام اب خورشت ریخت رو لباسم -_________- صبا رو از هم گسستم :))) یادم باشه فردا بهش بگم خنده های تو اسانسور تلافی همین بود :)))
3. نفر 12 مدرسه شدم :/ اینکه نفر یکی مونده به اخر بودم و حالا رسیدم به 12 فک میکنم پیشرفت خوبیه :|||
4. شما چه خبر؟
5. بیشتر از درس و اینا فکر کنم باید بیشتر رو عضلات ماتحتم کار کنم :| بعد از ازمون دیروز دیگه مثل سابق نشده هنوز :|
6. بعد ازمون تصمیم گرفتیم با غزل با اهنگای شماعی زاده قر بدیم :))) به شماهم بعد هر ازمون توصیه می کنم :)) جواد یساری هم یه اهنگ داره "فیروززززهههه چهههه بلااااایییی قششششنگگگگگییییی دلللرباییییی دلم خوننننهههه ز دستتتتت نمیدوووونممم کجاااااایییی" اونم خوبه بعد ازمون :))
7. اولین باره از عنوان پست راضیم.
درباره این سایت