امروز با ری ری یک عالمه خندیدیم. ری ری برام آهنگ خوند. یه عالمه. بازم چایی خوردم. به معاون تپلوعه و دستیار مشاوره پسته دادم. دیر رسیدم سر کلاس و چون تو راه دویدن از پله ها با مغز افتادم زمین و بچه ها خندیدن موفقیت آمیز وارد کلاس شدم. امتحانو حدود ۱۸ میشم. معده م درد میکنه. قرص خوردم بدتر شد. وسط همه اینا مامانم یه چیزی گفت زدم زیر گریه‌. اون چیزه که شبیه ماگه ولی ماگ نیست و نمیدونم چی چیه اسمشو فردا افتتاحش میکنم. نتیجه شهریور تا دی درس خوندن، یه "شیدا جان!" پایینِ کارنامه قلمچی بود. اشکالی نداره. گند زدم آره. خیلی هم گند زدم. ولی کنار نمیرم. عاشق شبایی ام که از خستگی و خواب میزنم زیر گریه. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها